دیکشنری
داستان آبیدیک
blew
blu
فارسی
1
عمومی
::
نواخت، وزید، فوت كرد، بادكرد، نفس نفس زد، زد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BLESSED
BLESSED ARE THE P OF
BLESSED EVENT
BLESSED IS HE WHO
BLESSED IS HE WHO EXPECTS NOTHING, FOR HE SHALL NEVER BE DISAPPOINTED
BLESSED SACRAMENT
BLESSED SOUL
BLESSED THISTLE
BLESSEDNESS
BLESSING
BLESSING IN DISGUISE
BLESSINGS
BLEST
BLETHER
BLEU
BLEW
BLIGHT
BLIGHT ON THE LAND
BLIGHTED
BLIMP
BLIMP OUT
BLIND
BLIND A LLEY
BLIND ALLEY
BLIND ANALYSIS
BLIND AS A BAT
BLIND COAL
BLIND DATE
BLIND DIAGNOSIS
BLIND DRAINAGE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید