داستان آبیدیک

booth

bʊθ


فارسی

1 عمومی:: جای‌، جای ویژه، غرفه، غرفه‌، (boothslp) اط‌اقك‌، پاسگاه‌ یادكه‌ موقتی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. phone, photo, polling, ticket, voting PREP. in a/the ~ She waited in the phone booth.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code