دیکشنری
داستان آبیدیک
breastplough
bɹɛstpla͡ʊ
فارسی
1
عمومی
::
خیشی كه برزگرباسینه جلومیبرد
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BREAST FEEDING
BREAST AUGMENTATION
BREAST BAND
BREAST BLISTER
BREAST BONE
BREAST CARE NURSE
BREAST CONSERVING SURGERY
BREAST FED INFANTS
BREAST FEEDING COUNSELLING
BREAST HEIGHT
BREAST HIGH AGE
BREAST MILK
BREAST PIN
BREAST PLATE
BREASTPLATE
BREASTPLOUGH
BREASTPUMP
BREASTS
BREASTSTROKE
BREASTSTROKE PULLOUT
BREASTSTROKE TRAINING
BREASTSUMMER
BREASTWORK
BREATH
BREATH OF FRESH AIR
BREATH OF MARKET
BREATHE
BREATHE A SIGH OF RELIEF
BREATHE DOWN NECK
BREATHE DOWN ONE'S NECK
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید