دیکشنری
داستان آبیدیک
brokenly
bɹokənli
فارسی
1
عمومی
::
بطورشكسته یابریده، بریده بریده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BROKE
BROKEN
BROKEN DOWN
BROKEN DREAMS
BROKEN ENGLISH
BROKEN FLAT
BROKEN GROUND
BROKEN HEARTED
BROKEN HOME
BROKEN MARRIAGE
BROKEN MONEY
BROKEN REED
BROKEN SLEEP
BROKEN WEATHER
BROKENHEARTED
BROKENLY
BROKER
BROKERAGE
BROKERAGE FEES
BROKERAGE HOUSES
BROKERING
BROKING
BROMHIDROSIS
BROMIDE
BRONCHIAL
BRONCHIAL ASPIRATES
BRONCHIAL ASTHMA
BRONCHIAL TUBE
BRONCHIOLE
BRONCHITIC
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید