دیکشنری
داستان آبیدیک
brunch
bɹʌnt͡ʃ
فارسی
1
عمومی
::
(دگ) غذایی كه هم بجای ناشتا و هم بجای ناهار صرف
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
BROWSE OVER
BROWSE THROUGH
BROWSER
BROWSING
BRUCELLOSIS
BRUGGEMAN FORMALISM
BRUIN
BRUISE
BRUISER
BRUIT
BRUIT ABOUT
BRUMAL
BRUME
BRUMMAGEM
BRUMOUS
BRUNCH
BRUNEI
BRUNET
BRUNETTE
BRUNO JOVANOVIĆ
BRUNT
BRUNT (TO BEAR THE BRUNT OF SOMETHING)
BRUSH
BRUSH AGAINST
BRUSH ASIDE
BRUSH AWAY
BRUSH BY
BRUSH DOWN
BRUSH OFF
BRUSH OVER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید