داستان آبیدیک

caress

kəɹɛs


فارسی

1 عمومی:: دلنوازی‌ كردن‌، دلجویی‌، نوازش‌، در اغوش‌ كشیدن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. gentle, light the gentle caress of his fingers | warm,   verb ADV. gently, lightly His fingers gently caressed her cheek.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code