دیکشنری
داستان آبیدیک
clarified
klæɹəfa͡id
فارسی
1
عمومی
::
پالوده، تصفیه شده، ناب، صاف كرده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CLAP EYES ON
CLAP IN
CLAP ON
CLAP OUT
CLAP TOGETHER
CLAPBOARD
CLAPPER
CLAPPERCLAW
CLAPTRAP
CLAQUE
CLARA TRAINING FRAMEWORK
CLARENCE
CLARET
CLARET COLOURED
CLARIFICATION
CLARIFIED
CLARIFIER
CLARIFY
CLARINET
CLARINETIST
CLARION
CLARIONET
CLARITY
CLARK
CLARY
CLASH
CLASH AGAINST
CLASH OF SIVILIZATION
CLASH WITH
CLASHING
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید