دیکشنری
داستان آبیدیک
clashing
klæʃɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
برخوردكننده، مخالف، تصادم كننده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CLARIFICATION
CLARIFIED
CLARIFIER
CLARIFY
CLARINET
CLARINETIST
CLARION
CLARIONET
CLARITY
CLARK
CLARY
CLASH
CLASH AGAINST
CLASH OF SIVILIZATION
CLASH WITH
CLASHING
CLASP
CLASP KNIFE
CLASPER
CLASS
CLASS BOOK
CLASS CONSCIOUS
CLASS DIAGRAM
CLASS EQUATION
CLASS IMBALANCE
CLASS IMBALANCE PROBLEM
CLASS LENS
CLASS LEVEL IDENTIFIER
CLASS LIBRARY
CLASS MORAL DISENGAGEMENT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید