دیکشنری
clayish
kle͡iɪʃ
فارسی
1
عمومی
::
مثل خاك رس یا سفال، سفالی
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CLAW OFF
CLAW WAY TO THE TOP
CLAWED
CLAWS
CLAWS ARE SHOWING
CLAY
CLAY PIGEON
CLAY PIT
CLAY POT
CLAY TABLETS
CLAY WALL
CLAY WATER PIPE
CLAYBANK
CLAYEY
CLAYEY LAYER
CLAYISH
CLAYMORE
CLAYPAN
CLEAN
CLEAN ACT UP
CLEAN AGENT FIRE EXTINGUISHING SYSTEMS
CLEAN AIR DELIVERY RATE
CLEAN AND TIDY
CLEAN ANIMAL
CLEAN AS A HOUND'S TOOTH
CLEAN AS A WHISTLE
CLEAN BILL OF HEALTH
CLEAN BREAST
CLEAN COPY
CLEAN COTTON
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید