داستان آبیدیک

cleanliness


فارسی

1 عمومی:: پاکیزگی، تمیزی

شبکه مترجمین ایران

2 عمومی:: نظافت، پاکی، طهارت

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   noun ADJ. excessive | personal His mother gave him a lecture about personal cleanliness. PHRASES a standard of cleanliness, a state of cleanliness The bathroom was in a good state of cleanliness.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code