دیکشنری
داستان آبیدیک
coajutor
kod͡ʒutəɹ
فارسی
1
عمومی
::
یاری، یاری كننده، معاون
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COADJUTOR
COADUNATE
COAGENT
COAGULABILITY
COAGULABLE
COAGULANT
COAGULASE
COAGULATE
COAGULATED
COAGULATED BLOOD
COAGULATION
COAGULATIVE
COAGULATIVE NECROSIS
COAGULOPATHY
COAGULUM
COAJUTOR
COAL
COAL BED
COAL BOX
COAL DUST
COAL FIELD
COAL FIRED PLANTS
COAL FIRED POWER PLANTS
COAL FISH
COAL GAS
COAL HEAVER
COAL HOD
COAL HOLE
COAL MEASURES
COAL MINE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید