داستان آبیدیک

cobble

kɑbəl


فارسی

1 عمومی:: سنگ‌ فرش‌، پینه‌ دوزی‌، سنگ‌ فرش‌ كردن‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: cobble sth together [ M ] to do or make something quickly and not very carefully • I just had to cobble this meal together from what I had in the fridge.

Cambridge-Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code