دیکشنری
داستان آبیدیک
collimate
kɑləme͡it
فارسی
1
عمومی
::
موازی قرار دادن، میزان كردن، تعدیل كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COLLEGIAL
COLLEGIAN
COLLEGIATE
COLLEGIUM
COLLENCHYMA
COLLEOTOR
COLLET
COLLIDE
COLLIDE WITH
COLLIE
COLLIER
COLLIERY
COLLIESHANGIE
COLLIGATE
COLLIGATION
COLLIMATE
COLLIMATOR
COLLINEAR
COLLINS
COLLISION
COLLISION PROCESS
COLLISION RATE
COLLISION RESISTANCE
COLLISION THEORY
COLLISIONAL OPERATOR
COLLISIONINDUCED DISSOCIATION TANDEM MASS SPECTROMETRY
COLLISSION
COLLOCATE
COLLOCATION
COLLOCATION POINT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید