دیکشنری
داستان آبیدیک
comminatory
kəmənətɔɹi
فارسی
1
عمومی
::
تهدیدی، تهدیدامیز
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
COMMERCIAL PILOT LICENCE
COMMERCIAL PRODUCT
COMMERCIAL SUBSTANCE
COMMERCIAL TYRE
COMMERCIAL WASTE
COMMERCIAL WIRELESS INTRUSION DETECTION SYSTEM
COMMERCIALISATION
COMMERCIALISM
COMMERCIALIZATION
COMMERCIALIZE
COMMERCIALLY
COMMERICAL LANGUAGE
COMMIE
COMMINATE
COMMINATION
COMMINATORY
COMMINGLE
COMMINUTE
COMMINUTION
COMMISERATE
COMMISERATE WITH
COMMISERATION
COMMISERATIVE
COMMISSAR
COMMISSARIAL
COMMISSARIAT
COMMISSARY
COMMISSION
COMMISSION ON INTERNATIONAL TRADE LAW
COMMISSIONABLE ORDER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید