دیکشنری
داستان آبیدیک
convene
kənvin
فارسی
1
عمومی
::
جمع كردن، گردامدن، دورهم جمع شدن، تشكیل جلسه دادن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CONUNDRUM
CONURBATION
CONVALESCE
CONVALESCE FROM
CONVALESCENCE
CONVALESCENT
CONVECT
CONVECTION
CONVECTION HEAT TRANSFER COEFFICIENT
CONVECTION RAIN
CONVECTION STEAMER
CONVECTIVE
CONVECTIVE FLOW
CONVECTIVE OVERTURN
CONVECTOR
CONVENE
CONVENIENCE
CONVENIENCE PRODUCT
CONVENIENCE SAMPLE
CONVENIENCE SAMPLING
CONVENIENCE STORE
CONVENIENCE YIELD
CONVENIENCY
CONVENIENT
CONVENIENTLY
CONVENT
CONVENTICLE
CONVENTION
CONVENTION AGAINST TORTURE AND OTHER CRUEL, INHUMAN OR DEGRADING TREATMENT OR PUNISHMENT
CONVENTION ART
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید