دیکشنری
داستان آبیدیک
cretain
kɹəte͡in
فارسی
1
عمومی
::
حتمی، تاحدی، بعض، قطعی، برخی، مسلم، معلوم، بعضی
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
CREPUSCULAR BIRDS
CREPUSCULE
CRESCENDO
CRESCENT
CRESCIVE
CRESS
CRESSET
CREST
CREST FALLEN
CRESTED
CRESTED LARK
CRESTFALLEN
CRESTURE CONFORTS
CRESUENDO
CRETACEOUS
CRETAIN
CRETAN
CRETE
CRETIC
CRETIFY
CRETIN
CRETINISM
CREVASSE
CREVASSE HOAR
CREVICE
CREVICE VOLUME
CREW
CREW CUT
CREW RESOURCE MANAGEMENT
CREW’S EFFECT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید