دیکشنری
داستان آبیدیک
decentralize
dɪsentɹəla͡iz
فارسی
1
عمومی
::
غیر متمركز كردن، حكومت محلی دادن به، عدم تمركز دادن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DECENCY
DECENNARY
DECENNIAL
DECENNIUM
DECENNRY
DECENT
DECENT BEHAVIOUR
DECENT WORK
DECENTLY
DECENTPALIZED
DECENTRALISATION
DECENTRALISED AUTONOMOUS ORGANISATION
DECENTRALISED COOPERATION
DECENTRALISED CORRUPTION PREVENTION
DECENTRALIZATION
DECENTRALIZE
DECENTRALIZED
DECENTRALIZED APPLICATION
DECENTRALIZED AUTONOMOUS ORGANIZATION
DECENTRALIZED DATABASE
DECENTRALIZED DECISION MAKING
DECENTRALIZED EXCHANGE
DECENTRALIZED FINANCE
DECENTRALIZED IDENTITY VERIFICATION
DECENTRALIZED LEDGER
DECENTRALIZED LEDGER TECHNOLOGY
DECENTRALIZED NETWORK
DECENTRALIZED ORGANIZATIONS
DECENTRATION
DECEPTION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید