دیکشنری
داستان آبیدیک
decollate
dəkole͡it
فارسی
1
عمومی
::
گردن زدن، سربریدن، بیسر كردن، مجزا كردن، ورق ورق كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DECLINE STAGE
DECLINING BALANCE
DECLINING BALANCE METHOD
DECLINISM
DECLINIST
DECLINOMETER
DECLIVITOUS
DECLIVITY
DECLIVOUS
DECOCT
DECOCTION
DECODE
DECODER
DECODING
DECOHERE
DECOLLATE
DECOLLATION
DECOLLETAGE
DECOLLETE
DECOLONIZATION
DECOLORANT
DECOLORATE
DECOLORATION
DECOLORIZATION
DECOLORIZE
DECOLOURIZATION
DECOLOURIZE
DECOMMISSIONING
DECOMPOSABILITY
DECOMPOSABLE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید