دیکشنری
demonstratively
dɪmɑnstɹətɪvli
فارسی
1
عمومی
::
ازراه اثبات، ازراه نشان دادن، بااقامه دلیل
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DEMONOLATRY
DEMONOLOGY
DEMONSTRABILITY
DEMONSTRABLE
DEMONSTRATE
DEMONSTRATE AGAINST
DEMONSTRATE FOR
DEMONSTRATE TO
DEMONSTRATES COMPETENCY
DEMONSTRATING COMPETENCY
DEMONSTRATION
DEMONSTRATION MARINE PARK
DEMONSTRATIONIST
DEMONSTRATIVE
DEMONSTRATIVE PRONOUN
DEMONSTRATIVELY
DEMONSTRATOR
DEMORALIZATION
DEMORALIZE
DEMORALIZING
DEMORATIZE
DEMORGANS LAW
DEMOS
DEMOTE
DEMOTE FROM
DEMOTIC
DEMOTION
DEMOULDING
DEMULCENT
DEMULTIPLEX
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید