دیکشنری
detested
dətɛstɪd
فارسی
1
عمومی
::
بد، مكروه، منفور
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DETERMINISTIC CASE
DETERMINISTIC EFFECT
DETERMINISTIC FINITE AUTOMATON
DETERRENCE
DETERRENT
DETERRENT THREAT
DETERRING STATE
DETERRITORIALISATION
DETERRITORIALIZATION
DETERSION
DETERSIVE
DETEST
DETESTABLE
DETESTABLENESS
DETESTATION
DETESTED
DETHRONE
DETHRONEMENT
DETINUE
DETONABLE
DETONATABLE
DETONATE
DETONATING
DETONATION
DETONATIVE
DETONATOR
DETOUR
DETOXIFICATION
DETOXIFY
DETRACT
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید