دیکشنری
داستان آبیدیک
detonating
dɛtəne͡itɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
و، محترق شونده، اتش گیر، منفجرسازنده، تركاننده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DETERRITORIALISATION
DETERRITORIALIZATION
DETERSION
DETERSIVE
DETEST
DETESTABLE
DETESTABLENESS
DETESTATION
DETESTED
DETHRONE
DETHRONEMENT
DETINUE
DETONABLE
DETONATABLE
DETONATE
DETONATING
DETONATION
DETONATIVE
DETONATOR
DETOUR
DETOXIFICATION
DETOXIFY
DETRACT
DETRACT FROM
DETRACTION
DETRACTIVE
DETRACTOR
DETRAIN
DETRIBALIZATION
DETRIBALIZE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید