داستان آبیدیک

discard


فارسی

1 عمومی:: دور انداختن‌، ول‌ كردن‌، متروك‌ ساختن‌، دورانداختن‌، دست‌ كشیدن‌ از

شبکه مترجمین ایران

english

1 general::   verb ADV. completely, entirely These ideas have now been completely discarded. PREP. in favour of Older managers have been discarded in favour of younger people.

Oxford Collocations Dictionary


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code