دیکشنری
داستان آبیدیک
disengage
dɪsənge͡id͡ʒ
فارسی
1
عمومی
::
قطع تماس، باز كردن، از قید رها كردن، از گیر در اوردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DISEMBARRASSMENT
DISEMBELLISH
DISEMBODIMENT
DISEMBODY
DISEMBOGUE
DISEMBOGUEMENT
DISEMBOWEL
DISEMBOWELMENT
DISEMBROIL
DISENABLE
DISENCHANT
DISENCHANTMENT
DISENCUMBER
DISENCUMBRANCE
DISENDOW
DISENGAGE
DISENGAGE FROM
DISENGAGED
DISENGAGEMENT
DISENGORGEMENT
DISENSLAVE
DISENTAIL
DISENTANGLE
DISENTANGLE FROM
DISENTANGLEMENT
DISENTHRAL
DISENTITLE
DISENTOMB
DISEQUILIBRATE
DISEQUILIBRIUM
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید