دیکشنری
داستان آبیدیک
disincline
dɪsɪnkla͡in
فارسی
1
عمومی
::
بی میل كردن، بیزار كردن، بی رغبت كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DISHORN
DISHOUSE
DISHWASHER
DISHWASHING AREA
DISHWASHING LIQUID
DISHWASHING SOAP
DISHWATER
DISIDENTIFICATION
DISIDENTIFICATORY
DISILLUSION
DISILLUSIONED
DISILLUSIONIZE
DISILLUSIONMENT
DISINCENTIVE
DISINCLINATION
DISINCLINE
DISINCLINED
DISINCLINED TO
DISINCORPORATE
DISINFECT
DISINFECTANT
DISINFECTION
DISINFEST
DISINFESTANT
DISINFESTATION
DISINFLATION
DISINFLATIONARY
DISINGENUOUS
DISINGENUOUSLY
DISINGENUOUSNESS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید