دیکشنری
داستان آبیدیک
dispend
dɪspend
فارسی
1
عمومی
::
بخش كردن، بخشیدن، دادن، معاف كردن، توزیع كردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DISPARAGINGLY
DISPARATE
DISPARITY
DISPARITY MAP
DISPART
DISPASSIONATE
DISPASSIONATELY
DISPASSIONATENESS
DISPATCH
DISPATCH ADVICE
DISPATCH FROM
DISPATCHER
DISPATCHING
DISPATEH
DISPEL
DISPEND
DISPENSABILITY
DISPENSABLE
DISPENSARY
DISPENSATION
DISPENSATORY
DISPENSE
DISPENSE WITH
DISPENSER
DISPENSING UNIT
DISPEOPLE
DISPERMOUS
DISPERSAL
DISPERSE
DISPERSE PHASE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید