دیکشنری
داستان آبیدیک
dispart
dɪspɑɹt
فارسی
1
عمومی
::
شكافتن، جداكردن، منقسم كردن، تقسیمشدن، جداشدن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DISORGANIZATION
DISORGANIZE
DISORGANIZED
DISORGANIZED ATTACHMENT
DISORIENT
DISORIENTATE
DISORINTATE
DISOWN
DISOWNED
DISPARAGE
DISPARAGEMENT
DISPARAGINGLY
DISPARATE
DISPARITY
DISPARITY MAP
DISPART
DISPASSIONATE
DISPASSIONATELY
DISPASSIONATENESS
DISPATCH
DISPATCH ADVICE
DISPATCH FROM
DISPATCHER
DISPATCHING
DISPATEH
DISPEL
DISPEND
DISPENSABILITY
DISPENSABLE
DISPENSARY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید