دیکشنری
داستان آبیدیک
disorganize
dɪsɔɹgəna͡iz
فارسی
1
عمومی
::
بی نظم كردن، درهموبرهم كردن، تشكیلات، مختل كردن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
DISOBEDIENCE
DISOBEDIENT
DISOBEDIENTLY
DISOBEY
DISOBILGINGLY
DISOBLIGE
DISOBLIGING
DISOBLIGINGNESS
DISORDER
DISORDERED
DISORDERLINESS
DISORDERLY
DISORDERLY HOUSE
DISORGANISED
DISORGANIZATION
DISORGANIZE
DISORGANIZED
DISORGANIZED ATTACHMENT
DISORIENT
DISORIENTATE
DISORINTATE
DISOWN
DISOWNED
DISPARAGE
DISPARAGEMENT
DISPARAGINGLY
DISPARATE
DISPARITY
DISPARITY MAP
DISPART
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید