داستان آبیدیک

downtime

da͡ʊnta͡im


فارسی

1 عمومی:: مدتی‌ كه‌ كارخانه‌ كار نمیكند، مدت‌ استراحت‌ ماشین‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: Phrase(s): downtime the time when a computer or some other system is not operating. (Computer jargon.) • I can’t afford a lot of downtime in the system I buy. • We had too much downtime with the other machine.

McGrawhill's American Idioms And Phrasal Verbs


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code