دیکشنری
داستان آبیدیک
embassador
ɛmbæsədəɹ
فارسی
1
عمومی
::
سفیر كبیر، ایلچی، (ambassador) سفیر
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EMBARCATION
EMBARGO
EMBARK
EMBARK FOR
EMBARK ON
EMBARKATION
EMBARRASS
EMBARRASS ABOUT
EMBARRASS INTO
EMBARRASS WITH
EMBARRASSED
EMBARRASSED WITH DEB
EMBARRASSING
EMBARRASSMENT
EMBARRASSMENT OF RICHES
EMBASSADOR
EMBASSAGE
EMBASSY
EMBASSY CONSTRUCTION
EMBASSY UPGRADE 1
EMBATTLE
EMBAY
EMBAYMENT
EMBED
EMBED IN
EMBEDDABILITY
EMBEDDED
EMBEDDED DEVICES
EMBEDDED DISCRETE FRACTURE MODELING
EMBEDDED IRON CORROSION
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید