دیکشنری
داستان آبیدیک
emolliate
ɪmɑlie͡it
فارسی
1
عمومی
::
نرم كردن، شیرین كردن، ملایم )تر(كردن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EMISSION CONTROL
EMISSION ORIENTED
EMISSION THEORY
EMISSION TRADING SCHEME
EMISSIVE
EMISSIVITY
EMIT
EMITTER
EMITTER COUPLED
EMMENAGOGUE
EMMENAGOGUES
EMMER
EMMET
EMMETROPIA
EMMITTER
EMOLLIATE
EMOLLIENT
EMOLUMENT
EMOTE
EMOTICON
EMOTION
EMOTION CONTAGION
EMOTION DYSREGULATION
EMOTION FOCUSED THERAPY
EMOTION REGULATION
EMOTION REGULATION PROCESSES
EMOTION REGULATION SKILLS
EMOTION REGULATION STRATEGIES
EMOTION REGULATION STRATEGY
EMOTION SCHEME
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید