دیکشنری
داستان آبیدیک
emunctory
ɛmʌŋktəɹi
فارسی
1
عمومی
::
مربوط به پاك كردن بینی، عضو دافع فضولات بدن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EMULATION
EMULATIVE
EMULATOR
EMULGENT
EMULOUS
EMULOUSLY
EMULSIFICATION
EMULSIFIED ASPHALT
EMULSIFIER
EMULSIFIERS
EMULSIFY
EMULSIFYING
EMULSION
EMULSIVE
EMULSOID
EMUNCTORY
EN BLOC
EN ECHELON
EN ECHELON CRACKS
EN ECHELON FAULT BLOCKS
EN MASSE
EN ROUTE
ENABLE
ENABLE PULSE
ENABLE RELATIONSHIPS FROM RUINS
ENABLE TO
ENABLER
ENABLERS
ENABLING ENVIRONMENT
ENABLING SIGNAL
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید