دیکشنری
داستان آبیدیک
enaction
ɪnækʃən
فارسی
1
عمومی
::
حكم، تاسیس، وضع )قانون (، مقررات، برقراری
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EN MASSE
EN ROUTE
ENABLE
ENABLE PULSE
ENABLE RELATIONSHIPS FROM RUINS
ENABLE TO
ENABLER
ENABLERS
ENABLING ENVIRONMENT
ENABLING SIGNAL
ENACT
ENACTED MARGINAL TAX RATE
ENACTING CLAUSES
ENACTING JURISDICTION
ENACTING STAGE
ENACTION
ENACTIVE
ENACTIVISM
ENACTMENT
ENACTMENT OF LAW
ENACTOR
ENACTORY
ENALLAGE
ENAMEL
ENAMEL MATRIX DERIVATIVE
ENAMEL MATRIX PROTEIN
ENAMELER
ENAMELIST
ENAMELLER
ENAMELWARE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید