دیکشنری
enameler
ɪnæmələɹ
فارسی
1
عمومی
::
دوات گر، میناگر، میناكار
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENACTED MARGINAL TAX RATE
ENACTING CLAUSES
ENACTING JURISDICTION
ENACTING STAGE
ENACTION
ENACTIVE
ENACTIVISM
ENACTMENT
ENACTMENT OF LAW
ENACTOR
ENACTORY
ENALLAGE
ENAMEL
ENAMEL MATRIX DERIVATIVE
ENAMEL MATRIX PROTEIN
ENAMELER
ENAMELIST
ENAMELLER
ENAMELWARE
ENAMOR
ENAMORED OF
ENAMOUR
ENANTIOMER
ENARTHROSIS
ENCAENIA
ENCAGE
ENCAMP
ENCAMPMENT
ENCAPSULATE
ENCAPSULATION
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید