دیکشنری
encage
ɪnke͡id͡ʒ
فارسی
1
عمومی
::
چادر زدن، خیمه برپاكردن، منزل، (cage=) اردو زدن
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENACTORY
ENALLAGE
ENAMEL
ENAMEL MATRIX DERIVATIVE
ENAMEL MATRIX PROTEIN
ENAMELER
ENAMELIST
ENAMELLER
ENAMELWARE
ENAMOR
ENAMORED OF
ENAMOUR
ENANTIOMER
ENARTHROSIS
ENCAENIA
ENCAGE
ENCAMP
ENCAMPMENT
ENCAPSULATE
ENCAPSULATION
ENCAPSULATION EFFICIENCY
ENCASE
ENCASE IN
ENCASEMENT
ENCASH
ENCAUSTIC
ENCAUSTIC TILE OR BR
ENCEINTE
ENCEPHALIC
ENCEPHALITIS
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید