دیکشنری
داستان آبیدیک
encaustic
enkɔstɪk
فارسی
1
عمومی
::
نقاشی بارنگی كه باموم اب كرده بسازند، سوزانده
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENAMORED OF
ENAMOUR
ENANTIOMER
ENARTHROSIS
ENCAENIA
ENCAGE
ENCAMP
ENCAMPMENT
ENCAPSULATE
ENCAPSULATION
ENCAPSULATION EFFICIENCY
ENCASE
ENCASE IN
ENCASEMENT
ENCASH
ENCAUSTIC
ENCAUSTIC TILE OR BR
ENCEINTE
ENCEPHALIC
ENCEPHALITIS
ENCEPHALOCELE
ENCEPHALOGRAM
ENCEPHALOGRAPH
ENCEPHALOID
ENCEPHALOMYELITIS
ENCEPHALON
ENCEPHALOPATHY
ENCHAIN
ENCHAINMENT
ENCHANT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید