دیکشنری
داستان آبیدیک
enclothe
ɪnkloð
فارسی
1
عمومی
::
رخت پوشانیدن، پوشاندن، لباس پوشاندن
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENCHASED WITH GEMS
ENCHILADA
ENCHIRIDION
ENCHONDROMA
ENCHORIAL
ENCIPHER
ENCIPHERER
ENCIRCLE
ENCLASP
ENCLAVE
ENCLITIC
ENCLOSE
ENCLOSE IN
ENCLOSING
ENCLOSURE
ENCLOTHE
ENCLOUD
ENCODE
ENCODED
ENCODED PROPENSITIES
ENCODER
ENCODING
ENCOMIAST
ENCOMIASTIC
ENCOMIUM
ENCOMPASS
ENCOMPASS IN
ENCOMPASSING
ENCOMPASSMENT
ENCOPRESIS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید