دیکشنری
داستان آبیدیک
enring
enɹɪŋ
فارسی
1
عمومی
::
دورگرفتن، دورگشتن، احاطه كردن، حلقه زدن دور
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENQUIRY
ENQUIRY LANGUAGE
ENQUIRY SCREEN
ENQUIRY STATION
ENQUIRY UNIT
ENRAGE
ENRAGED
ENRAPT
ENRAPTURE
ENRAVISH
ENREGIMENT
ENRICH
ENRICH WITH
ENRICHMENT
ENRIGHT FORGIVENESS INVENTORY
ENRING
ENROBE
ENROBED
ENROBER
ENROL
ENROLL
ENROLL FOR
ENROLL IN
ENROLLMENT
ENROLLMENT CERTIFICATE
ENROLMENT
ENROOTED
ENROUTE
ENSAMPLE
ENSANGUINED
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید