دیکشنری
داستان آبیدیک
ensanguined
ensæŋgwɪnd
فارسی
1
عمومی
::
خون الود، خونین
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENRIGHT FORGIVENESS INVENTORY
ENRING
ENROBE
ENROBED
ENROBER
ENROL
ENROLL
ENROLL FOR
ENROLL IN
ENROLLMENT
ENROLLMENT CERTIFICATE
ENROLMENT
ENROOTED
ENROUTE
ENSAMPLE
ENSANGUINED
ENSATE
ENSCONCE
ENSCONCE IN
ENSEAL
ENSEMBLE
ENSEMBLE LEARNING
ENSEPULCHRE
ENSHEATHE
ENSHOUD
ENSHRINE
ENSHRINE IN
ENSHRINE IN HEART
ENSHRINE MEMORY IN HEART
ENSHROUD
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید