داستان آبیدیک

ensemble

ɑnsɑmbəl


فارسی

1 عمومی:: مجموع‌، یكمرتبه‌، بط‌ورجمعی‌، کلیت، دسته‌جمعی‌، اثركلی‌

شبکه مترجمین ایران

english

1 general:: noun a group of musicians who perform together: That ensemble performed some of Mozart's works.

Simple Definitions


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code