دیکشنری
داستان آبیدیک
enwind
ɪnwɪnd
فارسی
1
عمومی
::
محصور كردن، احاطه كردن، بدور چیزی پیچیدن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ENVIRONMENTALLY FRIENDLY
ENVIRONMETRICS
ENVIRONS
ENVIROPRENEURAL MARKETING
ENVISAGE
ENVISAGE AS
ENVISION
ENVISION AS
ENVISIONING STAGE
ENVOI
ENVOY
ENVOYSHIP
ENVY
ENVY FOR
ENVY RANKLED IN HIS
ENWIND
ENWOMB
ENWRAP
ENWREATHE
ENZOOTIC
ENZYMATIC DIGESTION
ENZYMATIC HYDROLYSIS
ENZYMATIC RING OPENING
ENZYME
ENZYME IMMOBILIZATION
ENZYME LINKED IMMUNOSORBENT ASSAY
ENZYMOLOGY
EOCENE
EOLIAN
EOLIPILE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید