دیکشنری
داستان آبیدیک
eradiate
ɪɹædie͡it
فارسی
1
عمومی
::
(radiate) تابیدن، پرتو افكندن
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EQUIVALENT YIELD
EQUIVALENTLY
EQUIVOCAL
EQUIVOCAL GENRATION
EQUIVOCALITY
EQUIVOCALLY
EQUIVOCALNESS
EQUIVOCATE
EQUIVOCATION
EQUIVOCATOR
EQUIVOCATORY
EQUIVOKE
EQUIVOQUE
ERA
ERADIACABLE
ERADIATE
ERADIATION
ERADICABLE
ERADICATE
ERADICATING
ERADICATION
ERADICATIVE
ERASABILITY
ERASABLE
ERASABLE STORAGE
ERASE
ERASE CHARACTER
ERASE FROM
ERASE HEAD
ERASEMENT
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید