دیکشنری
داستان آبیدیک
essentially
ɪsenʃəli
فارسی
1
عمومی
::
دراصل، اصلا، ذاتا، بطورضروری
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
ESSAYS & SPEECHES
ESSENCE
ESSENCE TERM
ESSENCED
ESSENE
ESSENISM
ESSENTIAL
ESSENTIAL DEFECT
ESSENTIAL FAT
ESSENTIAL OIL OF ORA
ESSENTIAL OILS
ESSENTIAL PYROCLAST
ESSENTIAL SALTS
ESSENTIALISTS
ESSENTIALITY
ESSENTIALLY
ESSENTIALNESS
ESSENTIALS
ESSENTIALS OF INVESTMENTS
ESSNTIAL PROPERTIES
ESSOIN
ESTABLISH
ESTABLISH AS
ESTABLISH IN
ESTABLISHED
ESTABLISHED CHURCH
ESTABLISHER
ESTABLISHMENT
ESTACADE
ESTAFET
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید