دیکشنری
داستان آبیدیک
examinee
ɪgzæmɪn
فارسی
1
عمومی
::
ممتحن، بازرس، بازپرس، امتحان كننده، بازجو
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXALT
EXALTATION
EXALTATUM
EXALTED
EXALTEDNESS
EXAM
EXAM ACCESS ARRANGEMENTS
EXAMEN
EXAMINABLE
EXAMINANT
EXAMINATION
EXAMINE
EXAMINE FOR
EXAMINE IN
EXAMINE ON
EXAMINEE
EXAMINER
EXAMINING MAGISTRATE
EXAMPLE
EXAMPLE IS BETTER TH
EXAMPLE IS BETTER THAN PRECEPT
EXANIMATE
EXANIMO
EXANTHEM
EXANTHEMA
EXARCH
EXARCHATE
EXASPERATE
EXASPERATED
EXASPERATINGLY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید