دیکشنری
داستان آبیدیک
executant
ɪgzɛkjətənt
فارسی
1
عمومی
::
ساز زن، نوازنده
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXCUSE FROM
EXCUSE ME
EXCUSE MY FRENCH
EXCUSELESS
EXCUSER
EXCUSS
EXEAT
EXECRABLE
EXECRABLY
EXECRATE
EXECRATION
EXECRATIVE
EXECRATORY
EXECUTABLE
EXECUTABLE STATEMENT
EXECUTANT
EXECUTE
EXECUTE CYCLE
EXECUTE PHASE
EXECUTED
EXECUTION
EXECUTION TIME
EXECUTIONER
EXECUTIVE
EXECUTIVE AFRICAN TRADING
EXECUTIVE ASSISTANT
EXECUTIVE ATTENTION
EXECUTIVE BOARD
EXECUTIVE BRANCH
EXECUTIVE BY LAW
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید