دیکشنری
داستان آبیدیک
expostulatory
ɪkspozd͡ʒələtɔɹi
فارسی
1
عمومی
::
عتاب امیز، تعرض امیز، سرزنش امیز
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
EXPOSAL
EXPOSE
EXPOSE OR TO
EXPOSE TO A DISEASE
EXPOSED
EXPOSED TO RISK
EXPOSITION
EXPOSITIVE
EXPOSITOR
EXPOSITORV
EXPOSITORY
EXPOSTULATE
EXPOSTULATE ABOUT
EXPOSTULATION
EXPOSTULATOR
EXPOSTULATORY
EXPOSURE
EXPOSURE COEFFICIENT
EXPOSURE DISTRIBUTION
EXPOSURE DRAFT
EXPOSURE FIRE
EXPOSURE THERAPY
EXPOSURE TO COLD
EXPOSURES
EXPOTENTIAL
EXPOUND
EXPOUNDER
EXPOUSE
EXPRESS
EXPRESS ANGER
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید