دیکشنری
داستان آبیدیک
farthermost
fɑɹθɜɹməst
فارسی
1
عمومی
::
ابعد، بعیدترین، اقصی نقطه، دورترین
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FARNESS
FARO
FAROE ISLANDS
FAROESE
FAROUCHE
FARRAGINOUS
FARRAGO
FARRIER
FARRIERY
FARROW
FARSEEING
FARSIGHTEDNESS
FART
FART AROUND
FARTHER
FARTHERMOST
FARTHEST
FARTHING
FARTHINGALE
FASB GAAP
FASCES
FASCIA
FASCIAL
FASCIATE
FASCIATED
FASCICLE
FASCICLE OR CULE
FASCICLED
FASCICULAR
FASCICULAR BLOCKS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید