دیکشنری
fasciate
fæʃət
فارسی
1
عمومی
::
وتری، دارای پوشش، دارای راهراه، كمر بندی، راه راه
شبکه مترجمین ایران
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FARRIERY
FARROW
FARSEEING
FARSIGHTEDNESS
FART
FART AROUND
FARTHER
FARTHERMOST
FARTHEST
FARTHING
FARTHINGALE
FASB GAAP
FASCES
FASCIA
FASCIAL
FASCIATE
FASCIATED
FASCICLE
FASCICLE OR CULE
FASCICLED
FASCICULAR
FASCICULAR BLOCKS
FASCICULATE
FASCICULATION
FASCICULATION POTENTIAL
FASCICULE
FASCICULI
FASCICULUS
FASCICULUS CUNEATUS
FASCICULUS GRACILIS
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید