دیکشنری
داستان آبیدیک
fieldsman
fildzmən
فارسی
1
عمومی
::
كسیكه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FIELD SERVICE
FIELD SETTING
FIELD STOP
FIELD STUDIES
FIELD STUDY
FIELD SUPPORT
FIELD TEST
FIELD WAREHOUSING
FIELD WORK
FIELDARTILLERY
FIELDCORN
FIELDER
FIELDFARE
FIELDPIECE
FIELDS HAVE EYES, AND WOODS HAVE EARS
FIELDSMAN
FIELDWORK
FIELO HOSPITAL
FIEND
FIENDISH
FIENDISHLY
FIENDISHNESS
FIENDLIKE
FIERCE
FIERCELY
FIERCENESS
FIERI FACIAS
FIERILY
FIERINESS
FIERY
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید