دیکشنری
داستان آبیدیک
filled
fɪld
فارسی
1
عمومی
::
مملو، پر، جازده، انباشته
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FILL FULL OF LEAD
FILL IN
FILL IN THE BLANKS
FILL IN THE PAPERWORK
FILL MATERIAL
FILL OF
FILL ONE'S SHOES
FILL OR KILL ORDER
FILL OUT
FILL SHOES
FILL THE BILL
FILL THE GAP
FILL TO
FILL UP
FILLBELLY
FILLED
FILLED TO THE BRIM
FILLED WITH WATER
FILLER
FILLER MATERIAL
FILLER METAL
FILLER WIRE
FILLET
FILLET WELD
FILLETING
FILLING
FILLING FATS
FILLING MASSES
FILLING STATION
FILLINGS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید