دیکشنری
داستان آبیدیک
fistula
fɪstulə
فارسی
1
عمومی
::
نای (مخصوص موسیقی)، نی، (طب) ناسور، پنجه، زخم
شبکه مترجمین ایران
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
FISSILE
FISSILITY
FISSION
FISSION BOMB
FISSION YIELD
FISSIONABLE
FISSIONAL
FISSIPAROUS
FISSIPED
FISSURE
FISSURE SPRINGS
FIST
FISTIC
FISTICAL
FISTICUFFS
FISTULA
FISTULAR
FISTULOUS
FISURE
FIT
FIT AND TRIM
FIT AROUND
FIT AS A FIDDLE
FIT FOR
FIT FOR A KING
FIT FOR THE GODS
FIT FOR USE
FIT IN
FIT INDEX
FIT LIKE A GLOVE
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید